...خوب بودن کافیست
ممنوعیت خوانندگی زنان و حذف صدای آنها یکی از محرومیتهایی است که در سیستم مردسالار، مذهبی و خودکامه جمهوری اسلامی به زنان تحمیل شده است.
به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن، با «نیاز نواب» خواننده و موزیسین جوان ایرانی در فرانسه گفتوگو کردیم تا چرایی سرکوب زنان را با او در میان بگذاریم. خواندن چه دارد که زنان را از آن محروم میکنند؟
«نیاز نواب» در خانوادهای هنرمند رشد کرد؛ پدر بزرگ او استاد «حسین یاحقی» بود که هفت دوره ردیف آوازی برای ساز ویولون و موسیقی سنتی ایران ساخت و دایی او «پرویز یاحقی» موسیقیدان و آهنگسازی برجسته بود. اگرچه در دوران حیات آنها «نیاز» کودک بود؛ اما در نهایت مادرش بود که هنر را در او کشف کرد و دخترک ۱۲ ساله را بعد از اتمام دوران ابتدایی به هنرستان فرستاد تا نوازندگی بیاموزد. شاید خود نیاز هم خیال نمیکرد که روزی صدایش خصوصا برای نسل جوان و دختران بسیاری، الهامبخش خواندن شود.
او تا ۱۸ سالگی در ایران ماند و موسیقی فراگرفت، سپس برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی به فرانسه آمد و استادش هنر خواندن را در صدای او کشف کرد. اگر در ایران باید مدام به دنبال راهی بود تا بتواند اجرایی عمومی داشته باشد، در فرانسه اساتید و اطرافیانش او را در پیشرفت خوانندگی تشویق کردند.
زنان خواننده در ایران چگونه میتوانند اجرای عمومی داشته باشند؟
اولین آهنگی که نیاز ساخت و با آن شناخته شد، «رفت و گذشت» بود که در ایران ضبط کرد؛ مثل آلبوم «حافظ». وقتی سال ۲۰۱۶ از فرانسه به ایران برگشت، میخواست کنسرت برگزار کند، «گفتند به شرطی که فقط زنان تماشاچی باشند، اجازه دارم. گفتم، خب یعنی کسی که نور و میکروفون را تنظیم میکند هم زن است؟ گفتند نه آنها تنظیمات را انجام میدهند و خارج میشوند. در نهایت منصرف شدم.»
تا آنکه یکی از دوستانش پیشنهادی به او داد: «دوستم گفت یک بازیگر زن پیدا کنیم که در تئاتر موزیکال کار کند. در آن زمان در تئاترهای موزیکال زن هم گاهی میتوانست بخواند؛ اما در دو طرف سن دو نفر را مثل دکور میگذاشتند که لب بزند تا نشان دهند، زن تنها نمیخواند. همان موقع دنبال بازیگر زن میگشتم. در سالن رودکی تئاتر بانوی زیبای من اجرا میشد که ناگهان دختر نقش اول در پایان تئاتر روی صحنه آمد و تنهایی اُپرا خواند. سالن را هیجان گرفته بود و همه جیغ میزدیم. اما دو تا مترسک هم گذاشته بودند کنار صحنه که فقط دهانشان را تکان میدادند. تئاتر بعد از دو شب اجرا سریعا جمع شد.»
در آنموقع تئاتر «بنیآدم» در سالن «ارغنون» اجرا میشد که نیاز هم شب آخر روی صحنه رفت و آهنگهای «زمانه» و «حکایت» را از آلبوم «حافظ» اجرا کرد: «با یک گیتار و میکروفون اجرا کردیم. بقیه همان حالی را داشتند که من در سالن رودکی برای اجرای اُپرای آن زن داشتم.»
محدودیتها اما عشق خواندن را از او نگرفت و ادامه داد. یکبار هم زیر پل حافظ در تهران در کافهای به دوستانش بلیت فروخت و اجرای محفلی داشت. هرچند به قول خودش اگر جمهوری اسلامی میفهمید، ممکن بود کافه را هم تعطیل کند: «من همیشه سعی کردم موقعیتهایی ایجاد کنم تا از موانع بگذرم. ما در تهران شب موزیک داشتیم که با هنرمندان بسیاری در خانهای جمع میشدیم که هم بشنویم و هم شنیده شویم.»
به گفته این هنرمند خواندن یعنی یک انسان بتواند تمام احساسات درون خود را با اجرایش بیرون بریزد و با یک هارمونی زیبا، فریادش را بکشد: «اگر میشد آن همه عشق و علاقه و هیجان و شادی را با امکانات بیشتری با انسانهای بیشتری تقسیم کنم و درآمدی هم داشتم، چه بهتر و وقتی نمیشد، سعی میکردم راه دیگری پیدا کنم که بیشتر اجراهای محفلی بود. یکی از دوستانم کارگردان تئاتر بود. سعی میکرد برای من اجرا در نظر گیرد؛ اما مشکلاتش فراوان بود. به او مجوز میدادند و وسط اجرا، تئاتر را جمع میکردند.»
در ایران چه بر سر زنان علاقهمند به خواندن میآید؟
نیاز در روایتهای خود از دوستانش یاد میکند؛ چه آن دختر ارمنی که کارش به بازجویی و دادگاه کشیده شد و چه آن دوست نزدیکش که خودکشی کرد: «ارمنیها به خاطر مذهبشان در آن زمان امکاناتی داشتند؛ مثلا دخترها و پسرها میتوانستند کنار هم کُر اجرا کنند. دوستم که ویولون هم مینواخت و بعد از مدتی شروع کرد به خواندن. موهایش را پسرانه کوتاه کرد و لباسهای پوشیده میپوشید؛ اما فقط به این خاطر که یک ایرانی ارمنی بود، کارش به دادگاه و بازجویی کشید.»
اما یک خودکشی از تاثیرگذارترین اتفاقهای زندگی نیاز به عنوان یک زن خواننده و هنرمند است. دوستی که هنوز گاهی نیاز در خلوت برای او مینوازد و میخواند. دختری که اگر الان زنده بود، ۳۰ سال داشت. آنچه مقابل خواندن او را گرفته بود اما حکومت نبود، بلکه خانوادهای اسیر ساختار مردسالار بود که در آن دختر اجازه خواندن نداشت: «شاید آن دوستم میتوانست کمک بگیرد و از ایران خارج شود. اما به بنبست رسید و خودش را کشت. همیشه میگفت موقع خواب خودش را در سالنی بزرگ روی صحنه تصور میکند که مردم با او همنوا شدهاند و میخوانند. خانوادهاش سد راه او بودند. حتی وقتی تلفنی با هم در تماس بودیم و برایش پیانو مینواختم و میگفتم بخوان و صدایت را ضبط کن، میترسید که پدرش صدایش را بشنود. دلم نمیخواهد اسمش را هم بگویم؛ چون خودش به شدت از عیان شدن میترسید. او را به همان شکل در درون خودم حفظ کردهام.»
اما چرا در سیستم مردسالار چه حکومت باشد و چه خانواده و جامعه، صدای زن ممنوع است؟ خواندن به زن چه میدهد که باید آن را از او گرفت؟
نیاز میگوید: «زن آفریننده است. درون زن به دنبال صلح و آفرینندگی است و این چیزی نیست که سیستم مردسالار بخواهد. برای همین میخواهد او را کنترل کند تا قدرت در اختیار خودش بماند. این زن است که زندگی را باز میآفریند. زن مولد عشق است و خواندن و موسیقی هم از عشق و آفرینندگی میآید و مدام آن را بازآفرینی میکند. از سوی دیگر، خواندن و رها کردن صدا و فریاد کشیدن به زن قدرت و اعتماد به نفس میدهد؛ قدرتی زاییده استقلال که میتواند از آن کسب درآمد هم بکند. سیستم مردسالار برای از دست ندادن قدرت خود، مقابل اعتماد به نفس، استقلال، فریاد کشیدن و درآمدزایی زن میایستد؛ چون همه اینها را تهدیدی برای خود میداند. این همان قدرت مردانه حاکم بر ایران و خاورمیانه است که نمونه پررنگتر آن را در افغانستان میبینیم. مردسالاری زن توانمند را نمیخواهد.»
برای نیاز خواندن مثل بچه بزرگ کردن است؛ به طوریکه: «استقلال من هم از همین آمده است. من به تنهایی توانستم این توانایی خواندن را پرورش دهم. مثل بچه بزرگ کردن که مدام پیشرفت میکند و بزرگ میشود و بیشتر یاد میگیری و توانمندتر میشوی و صدایت هم توانمندتر میشود.»
توانمندتر کردن زنان و اعتماد به نفس بخشیدن به آنها یکی از مواردی است که زندگی نیاز نواب را به خود آمیخته است. او جدای از آهنگسازی و خوانندگی، آموزگار نیز هست: «خواندن و موسیقی نوعی درمان روح است. در این سالهای کووید-۱۹، به شکل آنلاین هم به هنرجویانم آموزش دادم تا خلاقیتهای خود را بپرورانند. خیلی از زنانی که به عنوان هنرجو پیش من میآیند، اعتماد به نفس خواندن ندارند؛ اما عشق آن را دارند. به آنها کمک میکنم که صدایشان را رها کنند. رها کردن صدا به انسانها اعتماد به نفس میدهد. هرچقدر قدرت و اعتماد به نفس زنان بیشتر شود، کمتر زیر بار زور میروند. من متد ثابت آموزش ندارم، اول به درون هنرجو راه پیدا میکنم و از رویاهایش میپرسم و بر اساس شخصیت و آرزوهای او با او کار میکنم. من اگر موزیسین خوبی نباشم، میتوانم ادعا کنم که معلم خوبی هستم. بلدم به دیگران یاد بدهم که چطور تواناییهای خودشان را بپرورانند.»
نیاز نواب میگوید که در کنار توجه به استعدادهای انسانها و تلاش برای پروراندن آنها خصوصا زنان و دختران جوان، میتوان از خواندن و موسیقی برای درمان هم استفاده کرد؛ مثلا برگزاری کنسرتهای موسیقی در خانههای سالمندان یا برای کودکان بیسرپرست: «موسیقی به آنها آرامش و انگیزه میدهد و چهبسا استعدادهای بیشتری در میان آنها کشف شود. اما این مساله به عزمی همهجانبه از سوی هنرمندان نیاز دارد.»
او در پایان صحبتهایش به ایران و هزاران استعداد جوان برمیگردد که فرصت و امکان رها کردن صدا و به نمایش گذاشتن اجراهایشان را ندارند: «فکر کنید که این همه دختر عاشق و خلاق بتوانند در ایران از سد خانواده، جامعه بگذرند و بخوانند. مسلما توانمندی، قدرت و استقلال آنها تهدیدی برای سیستم مردسالار است.»
این پست دارای یک نظر است
Itís difficult to find experienced people about this topic, however, you seem like you know what youíre talking about! Thanks