...خوب بودن کافیست
«دیگر نمیدانیم چهگونه میتوان در ایران روزنامهنگار مستقل ماند. با اخراج دستهجمعی ما در روزنامه، دیگر هیچ رسانه مستقلی را نمیشناسم که گزارشهای من را کار کند. فکر میکند من هم تا چندماه دیگر مجبور شوم مانند بسیاری از همکاران با سابقه، جذب بخش تبلیغات و روابطعمومی شرکتهای خصوصی شوم. این اتفاق دردناکی است که حکومت حتی تحمل فعالیت چند روزنامهنگار مستقل را هم ندارد.»
این سخنان را دو نفر از روزنامهنگاران شاغل در روزنامه «شرق» به «خبرنگاری جرم نیست» میگویند؛ روزنامهنگارانی که طبق اعلام مدیریت این روزنامه خصوصی، امروز پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۰ آخرین روز کاری آنها در این روزنامه بوده است. چون بنا بر ادعای «مهدی رحمانیان»، مالک شرق، «مشکلات اقتصادی» او را مجبور کرده است تا تنها با همکاری «حقالتحریری»، روزنامه را اداره کند.
سال ۱۴۰۰ برای روزنامهنگاران، نویسندگان و اهالی فرهنگ و قلم در ایران چهگونه پیش رفت؟ بازداشتها، احضارها، احکام حبس و حتی مرگ یک شاعر در زندان چه پیامی را برای این قشر و مخاطبان آنها به همراه دارد؟ هدف از اجرای طرح موسوم به «صیانت از فضای مجازی» توسط حاکمیت ایران چیست؟ امنیت شغلی روزنامهنگاران مستقل در ایران طی یک سال اخیر در چه سطحی بوده است؟ آیا باید در آیندهای نزدیک به طور کامل با عنوان «روزنامهنگاری مستقل» در ایران خداحافظی کنیم؟
دو روزنامهنگار شاغل در روزنامه شرق میگویند: «دیگر در ایران نمیتوان روزنامهنگاری کرد.»
«پژمان موسوی»، عضو هیاتمدیره «انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران» میگوید خودسانسوری و علاقه مدیران رسانهها به دریافت پول بیشتر از حکومت، از دلایل اصلی افت کیفی روزنامهها و اخراج روزنامهنگاران حرفهای شده است.
«محمدصادق جوادی حصار»، روزنامهنگار با سابقه نیز عدم حمایت دولتها و وزارت فرهنگ و ارشاد از روزنامههای مستقل را نقد کرده است.
در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰، مدیران دو رسانه غیرحکومتی به نامهای «شرق» و «رویداد۲۴» به خبرنگاران خود اعلام کردند که در سال جدید به دنبال رسانهای دیگر باشند و آنها دیگر تحریریهای ثابت با کارمندان حرفهای نخواهند داشت.
این خبر را میتوان به عنوان الگویی از امنیت شغلی و کیفیت حمایت از روزنامهنگاری مستقل در ایران طی یک سال گذشته معرفی کرد؛ تعدادی اندک از روزنامهنگارانی که تلاش کردند جذب رسانههای حاکمیتی نشوند و استقلال حرفهای در شغل خود را حفظ کنند اما هرروز بیپناهتر و درماندهتر از قبل شدند تا در نهایت چارهای جز تغییر شغل یا نقل مکان به روابطعمومی شرکتهای خصوصی نداشته باشند.
سال ۱۴۰۰ بیشک سالی بسیار مهم و البته دردناک در تاریخ روزنامهنگاری ایران است. زیرا در این سال با تغییر دولت و دگرگونی مدیریت روزنامهها و رسانههایی مانند «ایران»، «ایسنا»، «ایلنا»، «ایرنا»، «همشهری» و «شهروند» که گاهی گزارشها و خبرهای مستقل، پژوهشمحور و انتقادی را منتشر میکردند یا مشکلات مالی برای چند رسانه خصوصی باقیمانده مانند شرق، «اعتماد» و رویداد۲۴ که دست به تعدیل نیروی گسترده زدند، به نظر میرسد حالا کیفیت روزنامهنگاری مستقل در ایران سیاهتر از گذشته در مرز نابودی باشد.
این درحالی است که در سال ۱۴۰۰ تعداد روزنامهنگاران و فعالان رسانهای که با تهدیدهای امنیتی، بازداشت و زندان مواجه شدند، به طرز چشمگیری افزایش یافت. وزارت اطلاعات دولت «حسن روحانی» در ماههای پایانی سال و سپس همین وزارتخانه در دولت «ابراهیم رئیسی» از شروع کار، شاکی و نهاد بازداشت کننده بسیاری از روزنامهنگاران محلی و کشوری بودهاند تا در کنار نهادهای زیرمجموعه رهبر نظام ایران مانند سازمان اطلاعات سپاه پاسداران یا قوه قضاییه، هرگونه فعالیت رسانهای برای بازتاب حقیقت سوی مردم را در نطفه خفه کنند.
روزنامهنگارانی همچون «عالیه مطلبزاده»، «کیوان صمیمی»، «محمد نوریزاد»، «سینا قلندری»، «امیرعباس آزرموند»، «مجتبی نارویی»، «ابوالفضل امانالله»، «خسرو صادقی بروجنی»، «نوشین جعفری» و «امیرعباس دهباشینژاد» تنها به جرم روزنامهنگاری و انتشار گزارشهایی که باب میل مدیران نظام جمهوری اسلامی و ماموران امنیتی نبودند، بازداشت و روانه زندان شدند.
همچنین چهار عضو «کانون نویسندگان ایران» به نامهای «بکتاش آبتین»، «آرش گنجی»، «رضا خندان مهابادی» و «کیوان باژن» نیز یک سال گذشته را در زندان سپری کردند که البته بکتاش آبتین به دلیل ابتلا به کرونا در زندان و عدم انتقال به موقع به بیمارستان، درگذشت.
خانواده و نزدیکان بکتاش آبتین در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست»، دستگاه قضایی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی را به «قتل عمد» به دلیل تاخیر در اعطای مرخصی و انتقال او به بیمارستان متهم کردند.
مشکل اصلی از طمع مدیران روزنامهها است
پژمان موسوی، روزنامهنگار باسابقه ایرانی، عضو هیاتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران و سردبیر مجلههای «مروارید» و «تجربه» در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» میگوید مدیران رسانههای غیردولتی در سالهای گذشته تلاش کردهاند تا با نزدیک شدن هرچه بیشتر به ارکان حکومتی، منفعت مالی بیشتری را کسب کنند که همین اتفاق منجر به نابودی روزنامهنگاری مستقل شده است.
موسوی میافزاید: «وقتی در زمان انتخابات ریاستجمهوری مدیران تمام رسانههای خصوصی به دیدار ابراهیم رئیسی میروند و قبل از رییسجمهوری شدنش با او بیعت میکنند، یعنی باید فاتحه روزنامهنگاری مستقل را خواند. طبیعی است که رییسجمهوری و اطرافیان او هم در ازای پرداخت حمایتهای مالی، انتظاراتی را از مدیران رسانهها خواهند داشت که اصلیترین آن هم، حمایت کامل از دولت و تغییر فضای تحریریهها به سمت حکومت است. یک انجمن صنفی روزنامهنگاران برای حمایت حداقلی از روزنامهنگاران داشتیم که آن را هم تحمل نکردند و با رد صلاحیت اعضای هیاتمدیره، عملا آن را توقیف کردهاند. البته این که بالا رفتن هزینههای چاپ و نشر به رسانههای خصوصی فشار وارد کرده است را نمیتوان نادیده گرفت اما مدیران رسانهها نیز این سوال را باید پاسخ دهند که چرا نخواستند هزینههای استقلال و دفاع از روزنامهنگاری مستقل در فضای سانسور را بپردازند!»
این روزنامهنگار میگوید: «راه حل مقابله با مشکلات اقتصادی که اخراج اعضای تحریریه و سر خم کردن مقابل حکومت نیست بلکه باید کیفیت محتوای روزنامهها را بالا ببرند، بخش چندرسانهای و حضور در فضای مجازی را تقویت و تعداد گزارشهای تحقیقی و جاندار را بیشتر کنند. این نمونه کارها مخاطب بیشتری را جذب میکنند اما متاسفانه رسانههای خصوصی با اخراج همان تعداد اندک روزنامهنگاران مستقل، آبروی خود را بیش از بیش حراج کردند تا دیگر مخاطبی باقی نماند. مدیران رسانهها به سراغ لقمههای آمادهای مانند آگهی دولتی رفتهاند. اگر نگاهی به وضعیت مالی آنها بکنید، متوجه میشوید که ادعای بیپول بودنشان یا از جیب خرج کردن، بلوفی بیش نیست. درست است که در برخی از موضوعات سیاسی، سانسور دستوری وجود دارد اما سوژههای اجتماعی یا فرهنگی و یا محیطزیستی که دچار خط قرمز آنچنانی نیستند، پس چرا گزارشهای جامع و دقیق در این حوزهها منتشر نمیشوند؟»
ادعای بیپولی دروغ است، پول بیشتر میخواهند
روز ۲۶ اسفند ۱۴۰۰«زینب اسماعیلی»، دبیر سرویس گروه بینالملل روزنامه شرق هم در توییتر نوشته بود: «همکاری ده سالهام در روزنامه شرق به پایان رسید. حوزه پرکار دیپلماسی را در این سالها پوشش دادم و برای خودم فرصت و آزمون مهم روزنامهنگاری بود. در بیستمین سال از تجربه کار روزنامهنگاری، ایستگاه جذابی برای توقف نیست. اگر در هر حرفه دیگری بیست سال تجربه کار داشته باشی، حتما جایگاه بهتری داری. روزنامههای ایران دارند در دل شبکههای اجتماعی غرق میشوند و حواسشان نیست باید چه کنند. متاسفانه روزنامهنگاری در ایران سرنوشت تلخی پیدا کرده است.»
دو روزنامهنگار دیگر که امروز با روزنامه شرق خداحافظی کردهاند و نمیخواهند نامشان فاش شود، در صحبت با «خبرنگاری جرم نیست»، ادعای مالک روزنامه شرق در گفتوگو با «ایسنا» که مشکلات مالی را دلیل اخراج دستهجمعی روزنامهنگاران معرفی کرده است، تکذیب کردند.
این دو روزنامهنگار که طی سالهای گذشته گزارشهای درخشان زیادی را در حوزه اجتماعی در روزنامه شرق منتشر کردهاند، میگویند: «دیگر باید با روزنامهنگاری مستقل خداحافظی کنیم. در ایران نمیتوان روزنامهنگار بود. این کاری که در رسانههای حکومتی و دولتی رخ میدهد، نامش روزنامهنگاری نیست بلکه روابطعمومی دولتی است. مهدی رحمانیان میگوید در این سالها از جیب خود خرج کرده و دچار مشکلات مالی زیادی شده است اما کاش ایشان میزان اموال و کیفیت حساب بانکی خود را در حال حاضر و همچنین زمانی که مدیریت روزنامه را بر عهده گرفت، اعلام کند تا ببینیم پولدارتر شده است یا فقیرتر! تا جایی که میدانیم، مشکل اصلی او و سایر مدیران رسانههای خصوصی این نیست که بیپول شدهاند بلکه میخواهند منفعت مالی بیشتری از آگهیها و حمایتهای دولتی یا نظامی ببرند و همین مبلغ اندکی که برای حقوق اعضای تحریریه میدهند را هم ندهند. صادقانه میگوییم که دیگر هیچ رسانهای برای کار کردن و راهی جز ترک این شغل نداریم. تا همین الان هم که در این شغل مانده و با حقوق چهار میلیون تومانی سر کردهایم، فقط از سر عشق و علاقه به این کار بوده است، نه منفعت مالی.»
بودجه وزارت ارشاد کجا هزینه میشود؟
درحالی که رسانههای دولتی یا وابسته به حکومت ایران با بودجههایی نامعلوم و اتمامناپذیر به انتشار هرچه بیشتر پروپاگاندای نظام جمهوری اسلامی مشغول هستند، مطبوعات خصوصی ایرانی حالا در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰، به طور کل از روزنامهنگاران حرفهای و مستقل خالی شدهاند؛ نکتهای که «محمدصادق جوادی حصار»، سخنگوی فعلی حزب «اعتمادملی» و مدیرمسوول و سردبیر سابق مطبوعات ایران هم آن را تایید میکند.
جوادی حصار به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «وضعیت روزنامههای مکتوب اصلا خوب نیست و تقریبا دیگر تیراژی ندارند. فقط منتشر میشوند تا آگهی دولتی چاپ کنند و به ادارات دولتی ارسال شوند. از طرفی دیگر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر ثابت کردهاند که به هیچ عنوان جایگزین مناسبی برای روزنامهها و رسانههای رسمی نیستند و اتفاقا در ضربه وارد کردن به رسمالخط زبان فارسی و انتشار اخبار دروغ بسیار فعال بودهاند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجه میگیرد تا از رسانههای مستقل و آزاد حمایت کند. اصلا ماهیت تشکیل دولت هم حمایت از مردم است. اما در عمل هیچگونه حمایتی از روزنامههای خوشنام مانند شرق و اعتماد نشده است تا شاهد نابودیشان باشیم. پس این پولها کجا خرج میشوند؟ این رسانهها غذای روح مردم هستند و اگر نباشند، آشفتگی فرهنگی در ایران به مراتب بدتر از وضعیت فعلی خواهد شد.»
او همچنین با انتقاد از بازداشت غیرقانونی روزنامهنگاران در ایران، خواستار تغییر نگاه امنیتی به مطبوعات است: «اگر ظرفیت آزادی بیان برای رسانهها و خبرنگاران در داخل سرکوب شود، تبدیل به فضایی متفاوت، غیرفرهنگی و غیرقابل مهار میشود.»
در شرایطی که جو سنگین امنیتی بر سر روزنامهنگاران ایرانی همچنان وجود دارد، احضارها پشت هم از راه میرسند و روزنامهنگاران زندانی مانند «امیرعباس آزرموند» نیز حتی زمان ابتلا به کرونا در زندان از دسترسی به دارو و درمان محروم هستند. به نظر میرسد انتظار انتشار گزارشهایی تحقیقی و مستقل درباره معضلات سیاسی و اجتماعی در ایران، در سال آینده آرزویی محال باشد.