...خوب بودن کافیست
خشم، درد، استیصال، خاک، خون و اشک، حال و روز مردمِ آبادان را میتوان در این کلمات خلاصه کرد.
از ظهر روز دوشنبه دوم خرداد ۱۴۰۱ تاکنون بسیاری از ساکنان آبادان چشم روی هم نگذاشتهاند. دقیقا از همان زمانی که خبر ریزش یکی از برجهای دوقلوی متروپل منتشر شد، بسیاری از مردم آبادان راهی خیابان امیری شدند. بعضی دنبال عزیزانشان آمده بودند و همانجا التماس خدا میکردند و برخی برای کمک و امداد به همشهریهایشان آنجا بودند.
بر اساس گزارشهایی که تا آخرین ساعت روز سهشنبه سوم خرداد در خبرگزاریهای رسمی منتشر شد، این فاجعه دستکم ۱۴ کشته و ۳۳ زخمی بر جای گذاشته است. در فیلمها و ویدیوهای منتشر شده در شبکههای مجازی، مردم آبادان از کمبود امکانات و تجهیزات برای آواربرداری میگویند. از سوی دیگر آنها میگویند، با این که هنوز دهها نفر در زیر آوار ماندهاند. نیروهای یگان ویژه میخواهند، عملیات تخریب را آغاز کنند و این به معنای مرگ حتمی افرادی است که هنوز زیر آوار، زنده هستند. شب گذشته کاربران شبکههای اجتماعی با کارزار #تخریب_نکنید به این موضوع واکنش نشان دادند. در گزارش زیر با چند شاهد عینی در آبادان گفتوگو کردهایم.
کارزار تخریب نکنید، چه میگوید؟
«صادق» یکی از اهالی آبادان است، تمام حرفهایش را با گریه میزند. میگوید: «ما بدبختترین مردم دنیا هستیم. اینجا امکانات نیست. تجهیزات ندارند، دستگاه برش نیست، وسیله برای آوار برداری ندارند. به خدا دلم میخواهد بروم، وسط خیابان امیری خودم را آتش بزنم.» ویدیوهای منتشر شده در فضای مجازی حرفهای صادق را تایید میکند؛ مثل ویدیویی که شهروندان و نیروهای امدادی مردمی را در حال کندن زمین با استفاده از قابلمه نشان میدهد.
او میگوید، در این وضعیت هوا و گرد و خاکی که در خوزستان راه افتاده اوضاع را بدتر کرده است. او با گریه میگوید: «خاک آمده دو متریمان را هم نمیبینیم. امکانات هم نیست؛ اما به خدا مردم مردم در رستوران دفن هستند، رستوران در زیرزمین برج است. این برج ده طبقه است. سه تا بلوک دیگر را میخواهند، تخریب کنند. اینها را تخریب کنند، همه آنهایی که در رستوران زیر آوار ماندهاند، میمیرنند. دیروز از رستوران تماس گرفته شده گفتیم، بابا آن زیر آدم هست.» کاربران شبکههای اجتماعی شب گذشته با راهاندازی کمپین #تخریب_نکنید نسبت به این موضوع اعتراض کردند. یکی از شهروندان آبادانی که در این کمپین نیز حاضر بوده به «ایرانوایر» میگوید: «امروز (سهشنبه) یگان ویژه آمد گفت، همه نیروها، امدادی، مردم، آتشنشانها، خبرنگار، فیلمبردار و همه بروند بیرون. میخواهیم عملیات اصلی را انجام دهیم. عملیات اصلی یعنی تخریب بنا. میدانید تخریب بنا یعنی چه؟ یعنی مردن همه آنهایی که در زیر زمین زیر آوار هستند. میخواهند بیل مکانیکی بیاورند و کل ساختمان را صاف کنند. یعنی آدمها همان زیر دفن میشوند.»
چرا صداوسیما حادثه متروپل را محدود پوشش میدهد؟
او میگوید، ورودی خیابان امیری را که خیابان بزرگی است، بستهاند: «مردم همانجا نشستهاند و عزاداری میکنند. پیرمرد هفتاد ساله اشک میریخت، دنبال پسر زیر آوارماندهاش میگشت. همه آبادان آنجا جمع شدهاند. فکر کنید یک جای پنجاه متری است، پانصد هزار نفر آنجا جمع هستند. اما نیروهای امنیتی بین مردم پر هستند. مدام موبایلها را چک میکنند، خبرنگاران را صدا میکنند. شاید باورتان نشود؛ اما اینها حتی خبرنگار سایت تسنیم را هم که از خودشان است، بازخواست میکنند. استاندار علنی به خبرنگارها میگفت، تعداد کشتهها را اعلام نکنید، فقط تعداد مجروحان را بگویید.» او مکثی میکند و میگوید: «ما بین خودمان هم غریبیم. به صداوسیما دستور دادهاند از غم آبادان نگوید.» اشاره او به صحبتهای «پیمان جبلی»، رییس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی است. خبرگزاری ایلنا دیروز سوم خرداد نوشت، جبلی که در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی میکرده، بدون اشاره به فرد یا نهاد خاصی گفته است از او خواستهاند پوشش خبری ساختمان متروپل را به یکی دو ساعت محدود کند: «در حالی که شبکه خبر برای پوشش حادثه فروریختن ساختمان متروپل در آبادان به خط شده بود، از همهجا خواهش، از برخی جاها نیز دستور رسید که کار متوقف شود.»
صادق هم حرفهای همشهریاش را تایید میکند و میگوید: «شبکه آبادان هم که همیشه پشت مردمش را خالی کرده. حالا هم عزاداری خانواده عبدالباقی را نشان میدهد که به زور روی ذهن مردم تاثیر بگذارد و بگوید حسین عبدالباقی که همه این فاجعه را رقم زده، کشته شده است.»
معمای حسینعبدالباقی، او کشته شده یا فرار کرده است؟
«حسین عبدالباقی»، صاحب برج فروریخته «متروپل» است. کسی که به عنوان خیر امنیتساز لوح تشویق دریافت کرده بود و بنرهای تبلیغات هلدینگ ساختمانسازی و انبوهسازی او در گوشه و کنار شهر آبادان به چشم میخورد. با فروریختن برج لوکس خیابان امیری، انگشت اتهام شهروندان سوی حسین عبدالباقی نشانه رفت. مدارکی درباره نفوذ و زد و بندهای او برای دور زدن قوانین و عدم رعایت اصول ساختمانسازی در شبکههای مجازی منتشر شد و خبرگزاری ایرنا ساعاتی پس از فرو ریختن برج خبر بازداشت او را منتشر کرد. چند ساعت بعد اما بازی عوض شد و نام او به فهرست کشتهشدگان راه یافت. دادستانی خوزستان خبر داد که جنازه «غیر قابل تشخیصی» را از زیر آوار بیرون کشیدهاند و بعد از بررسی «اسناد هویتی» که از جسد کشف شده، به این نتیجه رسیدهاند که جسد حسین عبدالباقی است. دادستان گفت که هویت او را هم مرکز تشخیص هویت پلیس و هم پزشکی قانونی تایید کردهاند. مردم آبادان اما شایعات آنقدر درباره فرار او به خارج از کشور قوت گرفته بود که شبکه آبادان تصاویری از وداع خانواده با او را در یک سردخانه منتشر کرد. اما هنوز هم بسیاری از آبادانیها مرگ او را باور ندارند. صادق میگوید: «آن تصویری که به عنوان مجهولالهویه نشان دادند و حالا میگویند عبدالباقی است، نه صورت مشخصی داشت، نه بدنش مشخص بود و نه از لباسهایش چیزی مانده بود. آزمایش دیانای هم که به این زودی و در عرض چند ساعت به جواب نمیرسد. من مطمئن هستم فیلم خانوادهاش هم ساختگی است. صداوسیما کم از این کارها نمیکند.» نفس عمیقی میکشد و میگوید: «چند ساعت بعد از حادثه خبرنگار فرستادهاند، اینجا صدای جیغ و ناله و فریاد در پس زمینه کلامش مشخص است؛ اما میگوید چند نفر جراحت سطحی دیدهاند.» اشاره او به این گزارش خبرنگار صداوسیما است.
صدایش میلرزد و میگوید: «الان مساله ما عبدالباقی و شبکه آبادان نیست. جوانهایمان زیر خاک ماندهاند. همان جوانهایی که قرار بود با ساختن برجهای متروپل و رونق گرفتن کافههای خیابان امیری اینجا را پاتوق کنند.» حالا دیگر هقهق میکند و میگوید: «به خدا اینجا جهنم است. فاجعه است، شبیه پلاسکو نیست. اینجا شبیه سینما رکس است. اینها هم از مردم میترسند، از تشییع جنازه جوانها، …»