...خوب بودن کافیست
حتما شما هم اخبار مربوط به سرقتهای خرد را که در ایران افزایش داشته است، شنیدهاید. از زورگیری در کوچهپسکوچهها، تا دزدی با قمه در اتوبان «نیایش.» شاید هم خودتان شاهد یا آسیبدیده از کیفقاپی و موبایلقاپی باشید. مدتی است که مقامات مسئول دم از افزایش بزه سرقت میزنند و به تازگی از یک طرف این خبر را بزرگنمایی خواندهاند و از طرف دیگر خواستار اعدام زورگیر شدهاند.
«محمدجعفر منتظری»، دادستان کل کشور هم روز گذشته ۲شهریور۱۴۰۱، اعلام کرد: «بنا داریم رسیدگی به سرقتهای دارای ویژگی خاص که ناامنی ایجاد کرده و توام با به کار بردن سلاح سرد یا گرم باشد را در اولویت قرار دهیم.» او تاکید کرد افرادی که به هرنحوی سلاح سرد یا گرم استفاده کنند محارب محسوب میشوند و بدون چشم پوشی مجازات محارب را درپی خواهند داشت.
طبیعتا نخستین دلیلی که میتوان برای افزایش بزه سرقت در هرکجای جهان بیان کرد، افزایش فقر و ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی است. اما در ایران چطور؟
دراین رابطه ضمن گفتوگو با تنیچند از شهروندان در ایران، با «سعید پیوندی»، جامعهشناس و استاد دانشگاه گفتوگو کردیم. او معتقد است که جامعه ایران در دزدی و دروغی غرق شده است که بازیگران اصلی آن طبقه اسلامگرایی هستند که به شکل رسمی دزدی میکنند.
«در ماشین خود مقابل یک داروخانه نشسته بودم که ناگهان دو موتورسوار سر رسیدند، یکی پیاده شد و زنی را به دیوار چسباند، چاقو زیر گلویش گرفت، کیفش را قاپید و ترک موتور نشست و رفت. هیچکس هم کاری نکرد.»
از این دست اتفاقها حتما شما هم بسیار شنیدهاید. یا نمونه دیگری که یکی از شهروندان ساکن در شمال شهر تهران برای «ایرانوایر» گفت: «دزدی به قدری زیاد شده که پشت چراغ قرمز توی ترافیک، شیشههای ماشینمان همیشه بالاست و درها را قفل میکنیم.»
شاید امروز عریانترین تصویر زورگیری، ویدیوی خفتگیری در اتوبان نیایش باشد؛ جوانی که قمه در دست درهای ماشین را باز کرد و بعد از تهدید فرار کرد. ویدیوی زورگیری در «مجیدیه» تهران و تلاش زنی که با لگد سارقان را دور میکرد هم از بحثبرانگیزترین ویدیوها بود.
تنها به فاصله چندروز از انتشار این خبر و تصاویر آن در رسانهها و شبکههای اجتماعی، اعلام کردند زورگیرهای مجیدیه بازداشت شدند و ناگهان «حسین اشتری» فرمانده کل انتظامی ایران هم خواستار اعدام سارق اتوبان نیایش شد. به گفته او از سال ۱۳۹۷ تاکنون، با افزایش قیمتها به یکباره سرقت هم ۳۷ درصد افزایش داشت.
روزنامه «شرق» هم در تیر سال جاری اعلام کرده بود که در بازه زمانی ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، سرقت چهار برابر افزایش داشته است.
یکی دیگر از خبرهای حوزه سرقت که در ماههای اخیر تامل برانگیز بود، مربوط به سارقی است که پس از دزدی از خانه یک زوج، آلبوم عکسهای آنها را بازگردانده و در یادداشتی نوشته بود: «من هیچکدام از عکسها را ندیدهام و برایتان برگرداندم. اما پول و طلاهای سرقتی را به خاطر مشکلات مالی نمیتوانم برگردانم.»
به فقر و اقتصاد که اشاره کنیم، بارها کارشناسان از فروپاشی سیستم اقتصادی ایران سخن گفتهاند و گرانیهای ناگهانی را یکی از عاملهای افزایش آسیبهای اجتماعی برشمردهاند.
اما آیا تنها فقر عامل افزایش سرقت است؟
«دزدان حکومت را در دست دارند.» این جملهای است که میتوان آن را از زبان بسیاری در هر قشری از جامعه شنید. نمونه شرکت «فولاد مبارکه» که زنجیرهای از دزدی، رانت و تخلف را نشان میدهد، بیانگر تنها یک مثال از فسادی سیستماتیک در ایران است که تمامی نهادها در آن دخیل هستند.
خصوصا در سالهای اخیر، چند نمونه دیگر از این فسادها را در دستگاه جمهوری اسلامی به خاطر دارید؟ از اختلاسها تا دزدیده شدن دکل تا رشوهگیریها؟
«سعید پیوندی» در گفتوگو با «ایران وایر» و برشمردن دزدیهای حکومتی میگوید که در جامعه ایران فساد و دزدی تبدیل به نهاد شده است: «نه اینکه نهادینه شده باشد بلکه در انگاره و ذهنیت جامعه ایران، دزدی امری عادی و حتی در نگاه عدهای مشروع است. هیچوقت هیچ نقشهای دقیقتر از فساد مثل فولاد مبارکه وجود نداشت. همه نهادهای رسمی و غیررسمی، امنیتی و حتی نهادهای مذهبی در آن دخیل هستند. اگر همین اتفاق در اروپا یا آمریکا رخ میداد برای سرنگونی دولت در یک هفته کافی بود. نمونههای بسیاری مثل استعفای وزیر سابق بودجه فرانسه، یا استعفای رییسجمهوری آلمان داریم که با یک هزارم این مبالغ اعلام نکردنشان، کنار رفتند. اما در ایران در حد خبر باقی میماند و هیچکس به سراغ بستر اصلی آن نمیرود.»
پیوندی توضیح میدهد: «همه در ایران میدانند که فساد و دزدی و رشوهگیری میان مسئولان رواج دارد. درست است که دزدی اقدامی بزهکارانه است، اما این جسارت دزدی در قمهکش و زورگیر از کجا میآید؟ از سوی همان مسئولینی که به راحتی از صندوق عمومی میدزدند و هیچ برخوردی هم با آنها صورت نمیگیرد. برای اینکه هر مسئولی که بخواهد با فساد دربیفتد، خودش فاسد است.»
او به فساد در ساختار قوهقضاییه هم اشاره میکند که مثلا بایستی نهادی در راس مبارزه با فساد باشد. چند سال پیش بود که «منصور نظری» شاعر اصولگر در مقابل «غلامحسین محسنی اژهای» رییس قوه قضاییه که در آن زمان معاونت این دستگاه را برعهده داشت سخن گفت. او در سخنانش از رشوهگیری قضات و وکلا و تبانی میان آنها میگوید و به رشوهگیری کارشناسهای قوهقضاییه اشاره میکند.
رشوهگیری حالا شاید به امری عادی در سیستم جمهوری اسلامی و میان کارکنان و کارمندان تبدیل شده باشد. یکی از شهروندان تهرانی برای «ایرانوایر» روایت کرد که تمام کارهای اداری انحصار وراثت را که سالها پیش نمیرفت، فقط از طریق پرداخت رشوه طی یک ماه به پایان رساند.
در نمونهای دیگر یکی از مهندسان ساختمانی شاهد بود که مسئول شهرداری برای صدور مجوز ساختمانسازی، درخواست یک میلیارد و نیم رشوه کرده بود و وقتی با پاسخ منفی درخواستکننده مواجه شده بود، آن مسئول گفته بود: «فکر میکنی من چقدر در این سمت هستم که بخواهم به تو تخفیف دهم؟»
پیوندی در تحلیل این نمونه تصریح میکند: «یعنی آن مسئول خودش را صرفا برای دزدی از جیب مردم میبیند. مثل وکیلی که وقتی پروندهای را به دادگاه میبرد میداند قاضی و منشی و کارشناس هم سهمی از هزینه به عنوان رشوه برمیدارند. در واقع رشوهگیری، دزدی و فساد به عنوان پدیدهای عمومی، هنجار و نرم جامعه ایران شده است.»
در کنار دزدی طبقه حاکم و نهادسازی از رشوه و سرقت، میتوان سراغ آسیبهای اجتماعی رفت که به موازات دزدیهای حکومتی پیش میرود. شاخصهایی مثل «کاهش سن بزه» که حتی به شکل رسمی در ایران گفتهاند به نوجوانها و کودکان رسیده است، «افزایش آمار زندانیان و دستگیریها»، «افزایش حاشیهنشینی» در تمامی شهرهای ایران، «افزایش ترکتحصیل» و «افزایش فقر و بیکاری» نمونههایی از حقیقت جاری در ایران است.
باوجود چنین شاخصهایی که البته آمار دقیقی از آنها ارائه نمیشود و پرداختن به آنها از نظر بسیاری از مسئولان «سیاهنمایی» یا «بزرگنمایی» توصیف میشود، میتوان به دلایلی دیگر از بروز پدیده زورگیری رسید.
پیوندی توضیح میدهد: «ما در ایران سیاست عمومی و اجتماعی برخورد با این پدیده را نداریم. رویکرد ،همیشه امنیتی و همراه با سرکوب و خشونت و ایجاد ترس است. در حالیکه خیلی از این بزهها از بستر حاشیهنشینی برمیخیزد؛ افرادی که احتمالا ارتباطی هم با رسانهها و شبکههای اجتماعی و اظهارات تهدیدآمیز و شعارگونه مقامات ندارند. وقتی صحبت از پایین آمدن سن بزه به میان میآید باید به خروج بیش از یک سوم بالای ۱۵ سالهها از سیستم آموزشی اشاره کرد. وقتی آنها وارد بازار کار نمیشوند و مهارت ورود به مشاغل را یاد نمیگیرند، از طریق ارتباط با دیگران مهارت جیببری و زورگیری را فرا میگیرند.»
از سوی دیگر به گفته این جامعهشناس باید توجه داشت، که مجموعهای از این آسیبها که برشمردیم زمینه رشد رفتارهایی مثل زورگیری هستند و نه به این معنا که هرکس از تحصیل بازماند یا در حاشیه زندگی میکند یا زیر فقر مطلق است، به شکل سیستماتیک بزهکار شناخته میشود.
به تعبیر پیوندی «این گروه بخشی از جامعه هستند که اگرچه در شهر هستند، اما شهر را زندگی نمیکنند. یعنی از تفریحات و امکانات برابر با دیگر شهروندان برخوردار نیستند؛ بلکه در حاشیههای مختلف شهر هستند و با اقتصاد رابطه منظمی ندارند. برای همین به اشکال مختلف میتوانند به راه زورگیری کشیده شوند، چون سیستم اقتصادی و جامعه راه دیگری برایشان باقی نگذاشته است.»
این جامعهشناس توضیح میدهد: «ما دچار فروپاشی کامل طبقاتی در ایران هستیم. یعنی طبقات جابهجا شدهاند. بهجز طبقه مرفه و بسیار ثروتمند و گروههایی که به نهادهای امنیتی وابسته هستند، که من به این نوکیسهگانی که با طفیلیگری صاحب پول میشوند طبقه جدید اسلامگرایانی میگویم؛ که در سیستم میمانند و سیستم را نگه میدارند، طبقه متوسط وسیع و طبقات فقیر همگی دچار سقوط طبقاتی شدهاند.»
و همین باعث میشود که انگار در دو کشور متفاوت زندگی میکنند: «با یک زبان حرف میزنند و کارت شناساییشان شبیه هم است، اما فضاهایشان با هم بیگانه است. گروهی که در شهر است اما از پوششهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رانده شده، زندگی عادیاش با شهر قطع شده است. اینها نوعی از فرودستی مضاعف درونیشده را زندگی میکنند که در مواردی این بزهکاری برایشان معنای انتقام دارد.»
حالا بهتر میتوان تصویری از جامعه داشت؛ حکومتی فاسد و دزد و درگیر با رانت که طبقه اسلامگرای طفیلی تغذیهاش میکند و طبقهای مرفه و ثروتمند و رشوهبگیر در مقابل طبقهای فرودست و رانده شده، که ضمن طاقت آسیبهای متعدد و مضاعف ممکن است برای «انتقام» روی به بزه بیاورد.
پیوندی توضیح میدهد: «به نمونه فولاد مبارکه بازگردم و مثالهای اینچنینی، وقتی جامعه مدام با این سطح از دزدی روبهروست، آن جوان قمهکش را تصور کنید که در اتوبان نیایش زورگیری کرده است. چقدر این دو با هم متفاوت هستند؟ یعنی خیلیها میتوانند این تصور را داشته باشند که پس ما چی؟ چرا فلان صاحب قدرت میتواند بدزدد و صاحب پول شود و من نمیتوانم. خب آنها جیب ملت را میزنند و ما هم به این شکل جیبزنی میکنیم، یعنی حق خودشان میدانند آنچه را به آنها نمیرسد، اینچنین جبران کنند. این پدیده میتواند حالتی طغیانی میان جوانها هم باشد و بگویند چرا من گرسنه بمانم و چرا نباید دزد باشم تا شکمم را سیر کنم و زنده بمانم.»
معمولا آنچه در دزدیها و خفتگیریها به سرقت برده میشود، به بازار برمیگردد؛ یعنی بازار سیاه. درواقع زورگیر برای مصرف شخصی گوشی همراه نمیدزدد، بلکه قطعات آن یا خودش را در بازار سیاه به فروش میرساند. همانطور که پیوندی تعبیر میکند: «ما در حال حاضر در ایران اقتصاد دزدی و قاچاق داریم.»
به عنوان نمونه میتوان به بازاری اشاره کرد که روی دوش کولبرها میچرخد؛ چه بسیار از خانوادههای شهرنشین و از طبقات مرفه در هر قشری که لوازم خانگی خود را از واسطههای میان کولبرها خریداری میکنند.
پیوندی توضیح میدهد: «پدیده کولبری یکی از نمادهای نو در رابطه ایران با دزدی و تقلب است. بدیهی است که حکومت هم با گرفتن رشوه و سهم از کولبران که از طبقات فقیر و محروم هستند، وجودشان را پذیرفته است. اما به هر حال کولبری نوعی از قاچاق است. جامعه هم پذیرفته است که قاچاق مواد سوختی یا کالا به خاطر فقر و بازار نیازمند به این محصولات، مشروع است. همه هم میدانند یک ارگان نظامی [سپاه پاسداران] در ایران میلیاردها محصول را بدون گمرک و مالیات از طریق بنادر خاص خودش وارد بازار میکند. جامعه هم عادت کرده است تلفن دزدی و کالای قاچاق بخرد.»
در چنین جامعهای و با وجود چنین حکومتی، حاکمان میتوانند به اسم مبارزه با فساد و دزدی ساعتها درباره یک خفتگیر یا کولبر، کودکی زبالهگر یا دزد حرف بزنند و آنها را به اسم بزهکار انگشتنما کنند و حتی به راحتی دم از اعدام آنها بزنند در حالیکه همگی در یک فساد و دزدی بزرگتر شریک هستند. از سوی دیگر، اعدام به عنوان راهکار در هیچکجای جهان باعث کاهش جرم نشده است و آسیبهای متعدد و بیشتری به همراه دارد. برای همین یک جهان برای لغو آن میکوشد.
همانطور که پیوندی میگوید: «جامعه به خوبی میداند حرف از مبارزه با فساد و دزدی از سوی مقامات، صرفا یک شعار است و دزدهای اصلی بر مسند قدرت یا زندگیهای خود نشستهاند و در تلویزیونها به عنوان مقام رسمی یا کارشناس حضور دارند. این یک تراژدی است که هم توانایی و هم مشروعیت برای مقابله با پدیدههای ناهنجاری اجتماعی از دست رفته است. مسئولان اگر بخواهند که نمیخواهند، توان و مشروعیت این مقابله را ندارند. چون این شبکه قدرتمند در همهجا با طفیلیگری زندگی میکند و همه قدرت را در اختیار خود دارد. در عوض قربانی این فساد سیستماتیک و همهجانبه، ضعیفترین طبقه و قشر جامعه میشود. بیعدالتی بزرگی در جریان است.»