...خوب بودن کافیست
یکی از بازماندگان ۹۱ساله «هولوکاست» از رییس جمهوری ایران دعوت کرده است تا پس از رد علنی هولوکاست در این هفته، «شفقت» بیاموزد و خود را آموزش دهد.
«ری گلدفارب» که در یک خانواده یهودی لهستانی در بلاروس امروز به دنیا آمده است، به «ایرانوایر» گفت: «میخواهم ابراهیم رئیسی را به شهرم ببرم و از او بخواهم قبری را که در آن سه هزار نفر به ضرب گلوله کشته و دفن شدهاند، باز کند.»
ابراهیم رئیسی روز دوشنبه ۲۸ شهریور ۲۰۲۲ برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد وارد نیویورک شد. در اولین مصاحبهاش با یک رسانه غربی پس از تحلیف سال گذشته، «سیبیاسنیوز» از او پرسید که آیا قبول دارد قتل عام شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است؟
رییسجمهوری ایران در پاسخ به «لسلی استال»، مجری برنامه گفت: «ببینید! وقایع تاریخی باید توسط محققان و مورخان بررسی شوند. نشانههایی وجود دارد که این اتفاق افتاده است. اگر چنین است، باید اجازه دهند که بررسی و درباره آن تحقیق شود.»
یهودیستیزی و انکار هولوکاست در ایران از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بیداد میکند و امروزه در اطلاعیههای عمومی، رسانهها و کتابهای درسی مدارس تبلیغ میشود. این مساله در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی، در دوران «محمود احمدینژاد» به اوج خود رسید.
اظهارات رئیسی در اولین سفرش به عنوان رییس جمهوری به یک کشور دموکراتیک و پیش از اجلاس رهبران جهان باعث خشم و محکومیت «کاخ سفید» و «مرکز یادبود هولوکاست» معروف به «یاد واشم» در اسرائیل شده است.
برای ناظران نیز پاسخ رییس جمهور ایران ناامید کننده بود. گلدفارب به «ایرانوایر» گفت: «محلهایی که جنایات رخ داده، توسط دولتها حفظ شدهاند. آنها را پنهان نکردهاند. شاید او به این واقعیت عادت نکرده باشد که برخی از دولتها جنایات خود را اعتراف کنند.»
گلدفارب که با نام «راشل موترپرل» در شهر کوچک «دوکسایس» در لهستان به دنیا آمد، ۱۰ ساله بود که آلمان به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد و سرزمینهای اشغالی را تحت سیطره نازیها قرار داد.
یهودیان در دوکسایس را وادار به پوشیدن نشانهای زرد کردند و در یک محله یهودینشین، در نزدیکی کنیسه که با دیوارها و سیم خاردار از بقیه شهر جدا شده بود، محبوس کردند. سال بعد، کشتار دسته جمعی یهودیان آغاز شد.
یک شب قبل از پایان قتلعام، خانواده گلدفارب فرار کرد و در خانه کشاورزی در روستای مجاور پناه گرفت. اما پدر گلدفارب و برادر کوچکترش، «شلومو»، به آلمانیها لو داده و کشته شدند. راشل و مادرش به محله یهودینشین دیگری در «گلبوکی» گریختند و با استفاده از فرصت، به گروهی از پارتیزانهای روسی در جنگل ملحق شدند.
در اواخر سال ۱۹۴۴، این زوج از طریق کوههای آلپ به «لوبلین» در لهستان و بعداً به ایتالیا رفتند. سرانجام در سال ۱۹۴۷، مادر و دختر به ایالات متحده مهاجرت کردند؛ جایی که راشل با هاروی گلدفارب، یکی دیگر از بازماندگان هولوکاست ازدواج کرد.
امروز گلدفارب در «موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده» در واشنگتن دیسی داوطلبانه کار میکند. او به «ایرانوایر» گفت: «خاطرات من در دوران کودکی ناقص و بیشتر شبیه یک سلسله عکس و اسلاید هستند.
به یاد میآورم که در فضایی بسیار شلوغ، در حالی که مردم را از خانه ما بیرون میکشیدند و به قتل میرسانند، مخفی شده بودم. یادم میآید که در خانه آن کشاورز زندگی میکردم. همسایهها شلومو را برای ۱۰ کیلو شکر به آلمانیها لو دادند. آنها زندگی او را فروختند. من زنانی را به خاطر میآورم که من و مادرم را فراری دادند، زیرا مادرم میدانست که بعداً من را هم خواهند برد. تنها چیزی که میتوانم بگویم، این است که هر کسی که هولوکاست را انکار میکند، باید چنین چیزی را پشت سر میگذاشت.»
ایران در طول جنگ جهانی دوم کشور متفاوتی بود. بلافاصله پس از جنگ، برای مدت کوتاهی این کشور میزبان هزاران جوان پناهنده یهودی لهستانی بود که به «بچههای تهران» معروف شدند. بسیاری از آنها پس از سال ۱۹۴۸ به اسرائیل انتقال یافتند.
گلدفارب میگوید در آن زمان و اکنون، یهودیان ایران را کشوری زیبا میدانند: «ایران جایی بود که یهودیان با آزادی و کمک استقبال میشدند؛ درست مثل داستانهای انجیلی. من نمیتوانم درک کنم که چرا اکنون اینقدر خصمانه رفتار میکنند.»
گفت که اگر فرصت ملاقات با رئیسی را داشت، او را به زادگاهش، جایی که تمام خانوادهاش در آنجا دفن شدهاند و همچنین به «آشویتس» و مکانهای مستند جنایات و قساوت اروپا میبرد.
او اضافه کرد که مطابق دو کتاب مقدس «تورات» و «قرآن» و همچنین «انجیل»، به او شفقت را میآموخت: «همه انسانها به نحو یکسانی به یک زندگی آزاد، زندگی با درک دیگران و درک شدن توسط دیگران تمایل دارند. کتاب مقدس میگوید که اگر شروع به فراموش کردن کنید، روزی دست راست خودتان را هم فراموش خواهید کرد.. من فکر میکنم اگر هولوکاست را فراموش کنید، ذهن شما فرسوده میشود. کسانی که از گذشته درس نگرفتهاند، در آینده محکوم به فنا هستند.»
متن کامل مصاحبه او با «مازیار بهاری» را در فیلم زیر میتوانید ببینید. ترجمه فیلم در انتهای فیلم آمده است.
سلام، من مازیار بهاری هستم، سردبیر وبسایت «ایرانوایر». امروز این افتخار را داریم که خانم «ری گلدفارب» میهمان ما است که نام اصلی او «راخل موترپرل» است. خانم گلدفارب از بازماندگان هولوکاست و اهل لهستان است و اگر اشتباه نکنم، از سال ۱۹۴۷ تا امروز در امریکا زندگی میکند.
ری: [00:00:34]
درست است.
مازیار: [00:00:35]
دلیل گفتوگوی کوتاه امروز ما، اظهاراتِ اخیر «ابراهیم رئیسی»، ریيسجمهوری ایران در برنامه «۶۰ دقیقه» (60 Minutues) هفته گذشته است. آقای رئیسی با زیر سوال بردن هولوکاست گفت — و من از او نقل میکنم — «شواهدی هست که این وقایع رخ داده است.» این ادعا به نظر من همانقدر مسخره است که بگوییم بله، درست است که آفتاب میتابد و آسمان آبی است اما باز هم باید در این مورد تحقیق کنیم. خانم ری! اجازه بدهید نخست حرفهای آقای رئیسی را بشنویم و بعد در این باره بیشتر صحبت کنیم.
خبرنگار سیبیاس: [00:01:33]
آیا شما قبول دارید که هولوکاست رخ داده است و شش میلیون یهودی در جریان آن قتلعام شدهاند؟
رئیسی:
ببینید! مساله تاریخی، یک مسالهای است که تاریخدانها و پژوهشگران باید درباره آن تحقیق کنند. یک نشانههایی هم وجود دارد برای این که این اتفاق واقع شده است. اگر چنین است، باید اجازه دهند درباره آن تحقیق شود.
خبرنگار سیبیاس: [00:01:58]
پس اینطور که من متوجه میشوم، شما مطمئن نیستید که هولوکاست اتفاق افتاده است.
مازیار: [00:02:04]
خب، خانم ری! چه احساسی دارید وقتی میشنوید که فردی میگوید مطمئن نیست هولوکاست رخ داده باشد، در حالی که ما میدانیم اسناد فراوان و مدارک موثقی در این باره وجود دارد؟ میدانیم که افرادی مثل خود شما در این باره شهادت داده و آن وقایع را به چشم خود دیدهاند. میدانیم هولوکاست یکی از رخدادهای تاریخی است که دربارهاش بسیار تحقیق و کار شده است و سند و مدرک درباره آن وجود دارد. واکنش شما به این اظهارات چیست؟
ری: [00:02:32]
واکنش من این است که حتی حکومتهای آن کشورهایی که این جنایات در آنجا رخ دادهاند، آنها را مخفی نکردهاند. آنها را پنهان نکردهاند. احتمالاً او هنوز این را قبول ندارد که آن حکومتها این جنایات را پذیرفتهاند. به نظر من، مهمترین سند هولوکاست همین است که حکومتها آن را پذیرفتهاند. در حالی که معمولاً حکومتها به دنبال مخفی کردن اعمال خود هستند اما در مورد هولوکاست، حکومتهای مربوطه مسوولیت اعمال خود را پذیرفتهاند. آلمان تلاشهای زیادی در این مورد کرده است. لهستان هم همینطور. خب، امروز که میبینیم روسیه در اوکراین چه میکند، باید به این مساله بیشتر توجه کنیم. ببینید! من در شهری به دنیا آمدهام که امروز در کشور بلاروس قرار دارد؛ جایی که سه هزار یهودی را در گورهای دستهجمعی خاک کردند؛ جایی که من تمام خانوادهام را از دست دادهام. این آقا به چه مدرکی بیشتر از این نیاز دارد؟ من در این دنیا تنها هستم. من و مادرم جان به در بردیم اما همه چیزمان را از دست دادیم. خانه خود را از دست دادیم و بیخانمان شدیم. برای حفظ جانمان فرار کردیم و به ایتالیا رفتیم و از آنجا به امریکا مهاجرت کردیم. در آنجا بود که خانهای یافتیم و به آزادی رسیدیم.
مازیار: [00:04:10]
درباره این افراد، به ویژه درباره مقامات کشورهای مختلفی که هولوکاست را انکار میکنند، چه فکر میکنید؟ چه احساسی میکنید وقتی میشنوید که فردی هولوکاست را انکار میکند؟
ری: [00:04:27]
به نظر من، این افراد دچار مرگ مغزی شدهاند. در کتاب مقدس آمده است که اگر شروع به فراموش کردن کنید، روزی دست راست خودتان را هم فراموش خواهید کرد. اگر هولوکاست را فراموش کنید، ذهن و حافظهتان هم فرسوده میشود.
مازیار: [00:04:45]
نکته بسیار درستی را بیان کردید. اگر رئیسی از شما درباره خاطره خودتان از هولوکاست و از آنچه بر شما و خانوادهتان گذشته است سوال کند، به او چه خواهید گفت؟ اگر اشتباه نکنم، برادرتان به دست نازیها کشته شد. ممکن است به طور خلاصه به ما – در واقع به او – بگویید که شما در دوران هولوکاست و پس از آن شاهد چه چیزهایی بودهاید؟
ری: [00:05:26]
من در آن زمان بچه بودم و خاطراتم بیشتر به شکل عکس و تصویر در ذهنم ماندهاند. یادم میآید در جای خیلی شلوغی نشسته بودیم و آدمهایی را به زور از خانه ما بیرون میآوردند تا ببرند بکشند. یادم میآید که برادرم در خانواده کشاورزی مخفی شده بود اما همسایهها در ازای ۱۰ کیلو شکر، او را به آلمانها فروختند. به یاد دارم که زنی به من و مادرم گفت باید فرار کنید، چون میدانست که آنها دنبال من هم هستند. یادم هست که تمام طول روز را در بین ذرتها مخفی شدیم و شبها راه میرفتیم تا بالاخره به یک گتوی بزرگتر رسیدیم. در طول راه، چند کشاورز به ما کمک کردند اما مردم آنقدر درگیر جنگ بودند که کسی حاضر نبود ما را پناه دهد. آنها هم میترسیدند. دوران خیلی سختی بود.
زیرنویس: ری مدتی در جنگل مخفی میماند، بعد به ایتالیا پناهنده میشود و سپس در سال ۱۹۴۵ به همراه مادرش به امریکا مهاجرت میکند.
مازیار: [00:09:01]
به نظر شما، چهطور میتوان جلوی یهودیستیزی و انکار هولوکاست را گرفت؟ اصلاً میتوان این کار را کرد؟ اگر نمیشود، دستکم چهطور میتوان میزان رفتارهای یهودیستیز و افکاری چون انکار هولوکاست را در سطح جهان کم کرد؟
ری: [00:09:32]
به چند نکته میتوان اشاره کرد؛ اکثر مردم جهان باورهایی مذهبی دارند و خدای خود را نیایش میکنند. مهم نیست چه جور خدایی باشد. همه این باورها ریشه در عهد عتیق دارند که از قضا همان کتاب مقدس یهودیان است. قرآن و انجیل و خلاصه تمام کتابهای مقدس یک درسِ واحد را به ما میدهند، این که همسایه خود را دوست بدارید. به شما شفقت، دلسوزی و درک متقابل را میآموزند. پس چه دلیلی برای نفرت از دیگران وجود دارد؟ آنهایی که از گذشته درس نمیگیرند، در آینده محکوم به شکست هستند.
مازیار: [00:10:30]
خیلی ممنونم. در پایان اگر روزی پیش بیاید که با آقای رئیسی دیدار کنید، به او چه خواهید گفت؟
ری: [00:10:42]
به او پیشنهاد میکنم که از اردوگاهها بازدید کند؛ اردوگاههایی که همچنان حفظ شده و میدانم که حکومتهایی که آنها را حفظ کردهاند، به هیچ وجه به وجود آنها افتخار نمیکنند. به او توضیح خواهم داد که چرا دولتها این مکانها را حفظ کردهاند. اگر از تاریخ نیاموزیم، تاریخ تکرار میشود. همچنین به او شفقت را میآموزم. انسانها همه یک میل و نیاز مشترک دارند و آن زندگی در آزادی، همراه با درک متقابل است.
مازیار: [00:11:22]
اگر قرار شود که یک اردوگاه را انتخاب کنید و به او نشان دهید، کدام اردوگاه را انتخاب خواهید کرد؟
ری: [00:11:33]
من از بازماندگان اردوگاه آشویتس نیستم، هرچند آنجا بزرگترین اردوگاه مرگ بوده است. اما او را به شهر خودم خواهم برد و از او خواهم خواست که گور دستهجمعی را باز کند که سه هزار تن در آنجا به قتل رسیده و به خاک سپرده شدهاند.
مازیار [00:11:50]
ری! خیلی ممنونم از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید. امیدوارم که آقای رئیسی هم به گفتوگوی ما گوش کند. از شما نیز خواهش میکنم گفتوگوی کامل ری با موزه هولوکاست را بشنوید. لینک آن را در پایان این ویدیو قرار دادهایم. همچنین میتوانید به وبسایت «ایرانوایر» بروید و مطالب دیگر ما را درباره هولوکاست، به فارسی و انگلیسی بخوانید. خانم ری! باز هم از شما برای این گفتوگوی بسیار روشنگر تشکر میکنم. امیدوارم که آقای رئیسی هم اگر وقت و میل دیدن این مصاحبه را داشته باشند، با شنیدن سخنان شما، فقط اندکی روشنتر شوند.
ری: [00:12:41]
امیدوارم که برای این کار وقت بگذارند.
مازیار: [00:12:44]
خیلی ممنونم.
ری: [00:12:46]
ممنون از شما که این فرصت را به من دادید.